عکسای 24 و25ماهگی گلابتونم
سلام عشقولک مامی با عرض شرمندگی فعلا فقط میتونم عکسای این چند وقت رو برات بزارم تا بعد برات کلی از این مدت تعریف کنم و بنویسم
یه چند وقت پیش ازمون خواستی ببریمت دریا چون شرایطشو نداشتیم بردیمت دریا کوچیک که متاسفانه با صحنه عجیبی مواجه شدیم دریا خشک شده بود
میترسیدی باد لباستو بلند کنه محکم دامن لباستو چسبیده بودی
تو مسیر دریا کوچیک
پارک شهر یا به قول شما پارک ابی چون توش حوض بزرگ وفواره داره بهش میگی پارک ابی
این لباس هدیه شروین جون
اب بازی تو استخرت که هدیه خاله مینا بود واسه تولدت
یه مدتی گیر عجیبی داده بودی که خودت شلوارلی منو بپوشی بعد که تو گل پات گیر میکرد نق نق کنون به کارت ادامه میدادی
یه مامان نمونه
اجربازی که جزو بازی های مورد علاقه ات محسوب میشه و همیشه باهاش چیزای جالبی درست میکنی و میاری بهم نشون میدی عاشق اینکارتم دختر خلاقم
وقتی میگی دوس ندارم عکس بگیری اجازه نمیدم عکس نگیر قیافتم این شکلی میکنی منم کوتاه میام
مراسم عروسی دختر همسایه مون قبله رفتن
این لباس هم که خیلی بهت میاد هدیه ایلیا جون
تو تالار که خیلی ها جز من از شما عکس انداختن اینم نمونه اش
یه عروسی دیگه که مربوط به اقوام بابایی میشد و واسه خودمو شما لباس ست دوختم و کفش و مدل لباس و خلاصه ....ست بودیماما متاسفانه عکس خوبی ندارم اخه اصلا یه جا بند نمیشدی
حدودا4شب پیش مراسم ختنه سوران دعوت بودیم و بازم لباسامون ست
قرتی خانم همش وسط درحال رقصیدن که فیلم از این صحنه ها زیاد دارم اما عکس همین یه دونست
اینم اقا رادین که جشن مربوط به ایشون بود
دیروز جمعه 6شهریور سه تایی رفتیم جنگل عباس اباد هوا فوق العاده عااااالی بود و بهمون کلی خوش گذشت
خوراکی هارو از دست بابا گرفتی و فراااااااار
استخر عباس اباد هم که متاسفانه خشک شده بود اما انشالله دوباره تو فصل سرما پر اب میشه
امروز خونه مادرجون
الانم که دارم مینویسم خونه مادرجون هستیم و منتظریم که صبح مادرجون از سفر مشهد بیاد و ببینیمش این دو سه روزی که ندیدیش خیلی غصه خوردی همش خبرشو میگرفتی و میگفتی بریم مشد پیش د جون الهی قربونت برم اخه هر صبح که از خواب پا میشی میگی بریم خونه دجون فک کن چی بهت گذشت
خب مامانی من برم سراغ عکسای تولدت
در ضمن عکسای تولد شمام یه پست زیر این پست جا داره که انشالله امشب میذارم