یلدا به توان 2+نظری پزون خاله+ژست گرفتن دخمری
سلام نفسم دومین یلدات مبارک دونه انارم شیرین بیانم ،نقل ونباتم الان دو روزه دارم این پست رو به مرور مینویسم و بخاطر قطع و وصل شدن نت هی مطالبش عکسارو باید هر چند ثانیه ذخیره سازی کنماز اون گدشته ما امسال دو تا یلدا داشتیم آخه شب یلدا که خونه مامان شیرین بودیم اصلا به شما خوش نگذشت آخه اونجا گیر داده بودی به آجیل و چیزای خطرناک و خلاصه راضی نمیشدی مغز آجیل رو بخوری دلت میخواست پوستآشو که شور بود بزاری دهنت یه بارم بادام سنگی گذاشتی تو دهنت خیلی ترسیدم و خدا رحم کرد که چشمامو ازت برنمیداشتم. فقط باهات بازی میکردم یا میبردم تو یه اتاق دیگه اما راضی نمیشدی خلاصه از اون شب عکسی برای یلدات ندارم تا اینکه تصمیم گرفتم به یمن اول ربیع و تموم شدن ماه صفر برات یلدا بگیرم از قضا خاله جون شون هم مهمون ما بودن خیلی خوش گذشت آخه از آجیل و چیزای خطرناک دیگه خبری نبود
اینم چندتا عکس از یلدا مخصوص کودکان بدون خوردنی های خطرناک
چه نی نی های خوشحالی!!به به
جدیدا یاد گرفتی موقع عکس گرفتن تا بهت میگم لبخند بزن سرتو اینطرف و اونطرف میکنی و به خودت کلی فشار میاری تا یه حالت خوب پیدا کنی اخرشم میشه این
شرمنده عسلم که نشد میزت رو رنگین کنم آخه شب قبلش مریض بودم لباس هندونه ای هم نیمکآره موند بیخیالش شدم اما خداییش بیسکوییت ام با اینکه دفعه اول بود و قیافه کج و کوله ای که داشت خوش طعم بود
واما هدیه زمستانی یلدای 93
کاپشن مامان دوز
در اولین شب زمستان تقدیم شد مبارک باشه نازگلک
خیلی توش راحتی و حسابی گرم و نرمه پوشیدن و در آوردنش هم اینقدر راحته برام و اذیت نمیشی که نگو!!خب حالا از تبلیغات بگذریم بریم سراغ عکسات
پایینی ها مربوطه به سمنو پزون خاله جون البته وقتی برمیگشتیم یادم افتاد عکس بندازم
اینم شکار کردم فکر نکنی ژسته!!
اولین باری که برام ژست گرفتی گفتم لبخند بزن.....
فدای لبخندت
مادر به قربون اون فر موهات کی میشه بلند شن دلم آب شد!!!
وای مامانی من عاشق این عکساتم که ماله چند شب پیش دایی جون محمود شون اومده بودن خونمون بهت گفتم لبخند بزن ببین چیکار میکنی با خودت...!!
و دیوونه ی این عکستم باید بزنمش رو در یخچال اینکارو با عکسای آتلیت که مخصوص آشپزخونه گرفتم نکردم اصلا تا حالا هیچ چیزی موفق نشده بره رو در یخچالم ولی این عکس باید جلو چشام باشه تا روزی هزاربار ببینمش
راستی عزیزم یه کوچولو هم سرگرم اتاق تکونیتم یه سری نقاشی رو دیوار که زحمتشو دایی جون مجتبی کشیده دستش درد نکنه خیلی خوشگل شده باقی نقآشی هاشو خودم دوس دارم بکشم امیدوارم قشنگ شه بعد عکس اتاقت رو میزارم برات
دوستت دارم نفسم یه عالمه چیزای جدید یاد گرفتی که تو پست بعدی میزارم برات دختر شیرین و دلنشینم هورااا فکر کنم بالاخره این مطلب تموم شد
عشقیمی نور چشممی
بوووووووس