احوالات دخمری
سلام گل سرخم ماشالله بهت که این روزا خیلی خیلی خانوم شدی و عاشق بازی و کنجکاوی هستی و زیاد مثه قبلا مامانی رو اذیت نمیکنی اما ناگفته نماند که از وابستگیت بهم ذره ای کم نشده ولی خب خوبیش اینه که تازگی ها اینقده خوب با اسباب بازی هات بازی میکنی که دیگه مثه قبلا نیازی نیست من تمام انرژیم رو صرف بازی باهات کنم و یه کوچولو خسته شم" حالا دیگه میتونم مابین بازی هات یه کمی هم به کارهای خونه برسم. سازه هایی که خاله جون محدثه برات خریده رو خیلی دوس داری و همیشه خودت میری سطلشو میاری و یهو خالی میکنی تو اتاق بعدش حسابی ذوق میکنی و مشغول بازی میشی از دیروز تا حالاهم سعی داری قطعاتش رو از هم جدا کنی منم کمکت میکنم و تو از نتیجه خوشحال میشی الهی قربونت برم که اینقده بزرگ شدی که خودت میری تو اتاقت مشغول بازی میشی
این چندتا عکس پایین هم متعلق به دیروزه
وقتی مامانی کیک میپخه دخمری اینشکلی میشه
موقع تعویض پوشک باید کلی دنبالت بدو ام اینجام رفتی سراغ گوشی بابایی
میگم it is dirty سریع میگی بووووووووووو من قربون لبات
تو این عکسم با حرکت دست میگی بو
وقتی از خواب پا میشم..........
نی نی گاراژ غدیرژانگولر مـن
خودم بلدم موهامو شونه کنم
اینم یه مدل از خوابیدن دخمری
حالا بریم سراغ عکسای امروز اخه امروز صبح رفتیم خونه مامان شیرین و تاعصری اونجا بودیم
شما و فاطمه جونم رو بالکن هواخورون راه انداختین
الهی من فدا چقده ناز دارین شمادوتا؟؟؟؟؟؟؟؟
تو عکس پایین اگه توجه کنی دندونت مشخصه
بالاخره موفق شدم از دندونت بدون دخالت دست عکس بندازم
اینجام عصری که داشتیم برمیگشتیم خونه سر راه رفتیم خونه همسایه مادر شیرین (حواخاله) که از بچگی عصرهای تابستون حیاطشون پاتوقمون بود
تو راه برگشت به خونه هم برات اینارو خریدم
مسواک انگشتی+یه قاشق چنگال سیلیکونی که سرش کج باشه قبلی ها سرش کج نبود این خوبههههه
این دوتا بسته توپ که خیلی بهشون نیاز داشتی
یه سرویس وان هم خریدم هرچند خیلی هاشو داشتی اما حالا حسابی ست شدن
مبارکت باشه قندوعسلــــــــــــــــــــــــــــــم
دوستت دارم
بوس