النا طلاالنا طلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

النا خوشگله کیجـــــــــــــا

جامونده از ماه یازدهم

1393/3/25 10:54
نویسنده : مامان مطهره
716 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شکرپنیر

چندتا عکس که واسه 21تا23خرداده برات گذاشتم و چند تا از پیشرفتهات که مربوط میشه به یکی دوهفته اخیر لازم به ذکره بگم:

یکی از پیشرفتای خانمی اینکه موقع تاب خوردن میگی: تا تا یعنی همون تاب تاب خیلی با ریتم و خوش اهنگ میگی الهی مادر فدات بعدیش هم اینه که تا میگم پنکه کو سرتو بالا میکنی و میگی اینا بعدش هم با انگشت اشاره نشونش میدی و دستتو میچرخونی و میگی: د د  da de  مثلا میخوای مثه من بگی پنکه میچرخه اینم حسابی با اهنگ میخونی یرامون وقتی هم که تو حال باشیم چونکه پنکه نداره روتو میکنی به اتاق خواب و میری سمتش و نشون میدی که پنکه تو اتاق خوابه نه اینجایی که حضور داریم قربونت بشم باهوشکم

نای نای هم دوس داری گوشی رو میدی بهم میگی نای نای یعنی واست نای نای بزارم شما واسم برقصی قرتی خانوم تا بهت میگم افرین با دست زدن خودتو تشویق میکنی و وقتی بهت میگم go to bed:سریع میری روی بالشت یا تشک دراز میکشی

به مامان شیرین علاقه شدیدی داری هر موقع هم که بخواد از در اتاق بره بیرون سریع به پرو پاش میپیچی و میخوای ازش که بغلت کنه عاشق بیرون رفتنی حسابی ددری شدی جونت واسه موتور در میره وقتی هم که میریم خونه مادر شیرین دوس داری بری بالا پنجره بشینی بچه های تو کوچه رو نیگاه کنی اخه عاشق بچه هایی حتی بچه هایی که ازت 5-6سال بزرگترن رو به زور میخوای بغل کنی و ببوسیشون نازشون کنی مدام با نگاه و حرکاتت میخوای باهاشون بازی کنی

اینجا داری به بچه هایی که تو کوچه بازی میکنن نگاه میکنی

ا وا قیافشو

موقع تعویض پوشک بس که از دستم در میری باید کل اتاق رو دنبالت بدو ام تو تصاویر زیر هم شما بعد از بستن پوشک تا من برم دستامو بشورم اومدم دیدم رفتی تو اتاق خواب و روی تخت با این قیافه رو به رو شدم

از لبه تخت میترسی که نکنه بیفتی گفتم که محتاطی

شیطون بلا خودمیبغل

go to bed

سالاد میوه دوس نداری بیشتر دوس داری میوه هاتو انگشتی ببرم بهت بدم اینجام داری به سقوط میوه ها نیگا میکنی

چند وقتیه میری پشت مبل ها لابه لای وسایل خونه جاهایی که فقط خودت جاشی یه جورایی پنهون میشی واسه دالی بازی بعضی اوات هم همونجا بازی میکنی

از بیسکویت ترد هم خوشت اومده

حدود یه هفته ست که بهت شربت اشتها میدم تقریبا تاثیر داشته اما چشمگیر نبوده یکی دو بار بهت شیر گاو دادم دفعه اول خوشت اومد اما دفعه بعد اصلا دوس نداشتی بازن امتحان میکنم امیدوارم خیلی زود قبول و بهش عادت کنی

البته شیررو  بالیوان بهت میدم اخه به هیچ عنوان از نوزادی تا به حال هیچ علاقه ای به شیشه شیر نداری هرکاری هم میکنم ازش خوشت نمیاد

مسواک زدن هم خیلی دوس داری تا با مسواک بیام طرفت خودت دهنتو وا میکنی بعدش هم نوبت خودت میشه انگشتتو میاری جلو یعنی باید بزارمش تو انگشتت از مسواک ماهم خوشت میاد که قایمشون کردم و الا میخوای ازشون استفاده کنی

خب مامانی دیگه چیزی از ماه یازده یادم نمیاد که نگفته باشم

دوستت دارم گلم

بای

پسندها (6)

نظرات (5)

سوگندجونی
28 خرداد 93 8:26
قربونت بشم بزرگ شدی هاااااا ماشاالله
مامان مطهره
پاسخ
مسی خاله چشات بزرگ میبینه
سوگندجونی
30 خرداد 93 9:00
رمززززززززززرززرمی خوام خااااااااالهههه جوووووووووووونیییی
مامان مطهره
پاسخ
شرمنده خاله جون این پست فقط واسه الناجونه هروقت بزرگ شد بخونه ببخشید مادر دختریه
مامان اسماء کوچولو
31 خرداد 93 23:28
قربون اون موهات که گیر زدی ای دختر بلا بوووووووووووووووس ببخشید دیر اومدم
مامان مطهره
پاسخ
مرسی خاله خدانکنه بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامان صفورا
7 تیر 93 2:23
قربون بسکوئیت خوردنت مامانی نمائین همدان از دوری النا مردیم
مامان مطهره
پاسخ
مرسی عزیزم خیلی مسافرت رو دوس دارم دلم میخواد انشالله اگه قسمت بشه حتما میایم شمام بیاین شمال الان هوا خیلی خوبه ما در خدمتیم
دایی مهدی
9 تیر 93 19:37
اون آقا خوشتیپه کیه بغلشی دایی جون
مامان مطهره
پاسخ
دایی سیاوش